دسته: شعر

هاردا مسلمان گورورم قورخورام (هر جا مسلمان می بینم می ترسم) Harda müsəlman görürəm, qorxuram

این شعر را علی اکبر طاهرزاده «صابر»، شاعر طنز پرداز و خرافه ستیز آذربایجان، در 137 سال پیش سروده و در نشریه «ملانصرالدین» چاپ باکو به چاپ رسیده است. متن شعر به ترکی آذربایجانی با الفبای فارسی ولاتین با ترجمه ی آن را می توانید در زیر این یادداشت ملاحظه...

عارفنامه : شعری انتقادی – اجتماعی در قالب هَزل و طنز

برای دیدن عکس ها، روی نشانی زیر کلیک کنید: http://www.rpedram.com منبع: کتاب «تحقیق در احوال و آثار و افکار و اشعار «ایرج میرزا» و خاندان و نیاکان او، به اهتمام شادروان دکتر محمد جعفر محجوب. چاپ سوم سال 1353- نشر اندیشه ویرایش: رسول پدرام عکس ها و ویدئو ها جنبه تزیینی...

من که میدانم شبی عمرم به پایان میرسد

«با صدای مرحوم اکبر کلپایکانی» «من که میدانم شبی عمرم به پایان می رسد، نوبت خاموشی من سهل و آسان می رسد، من که میدانم که تا سرگرم بزم هستی ام، مرگ ویرانگر چه بیرحم و شتابان می رسد، پس چرا عاشق نباشم …» تقدیم به فرید قندجی عزیز که...

الفبای آذربایجانی

جمهوری آذربایجان، از سال ١٩٢٢ تا کنون، چهار بار، بنا به مقتضیات زمان و به خاطر به وجود آمدن دگرگونی در ساختار حکومتی اش، الفبای خود را تغییر داده است. آخرین بار در سال ١٩٩١ بود که الفبای رایج کنونی  به وجود آمد و از آن تاریخ تا کنون، دانشوران...

َ«شاهنامه» فردوسی، کتاب شاهان نیست Shâhnâmeh, no es libro de reyes

در نوشته ای به زبان انگلیسی دیدم عنوان اثر معروف فردوسی را به صورت Book of the kings (کتاب شاهان) ترجمه کرده اند. حال آنکه «شاهنامه» کتابی در باره جوانمردی و پاکخویی است و اگر درمواردی از برخی پادشاهان در آن یاد شده است، در ارتباط با همین موارد است....

من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان؟!

نگاه، شعری عاشقانه به فارسی سره. ”   No sé, qué misterio tendrás oculto en tu mirada می گویند بیان مطالب عاشقانه به فارسی سره شدنی نیست، و یا دستکم کاری است بس دشوار. ولی شادروان رعدی با سرودن چکامه ی “نگاه”، خلاف این مدعا را ثابت کرد . این مقاله...

شعری که زندگیست

احمد شاملو شعری که زندگیست موضوع شعر شاعر پیشین، از زندگی نبود. در آسمان خشک خیالش، او جز با شراب و یار نمی کرد گفتگو. او در خیال بود شب و روز، در دام گیس مُضحِک معشوقه پای بَند، حال آنکه دیگران، دستی به جام باده و دستی به زلف یار، مستانه در زمین خدا نعره...

من در کنار دریاچه لمان در ژنو

دریاچه

نوشته ی: آلفونس دو لامارتین ترجمه ی: شادروان شجاع الدین شفا «توضیح: منظور از دریاچه، دریاچه ی لِمان Leman در ژنو (سویس) است. لا مارتین در سفری به ایتالیا عاشق دختری به نام گرازیلا Graziella از اهالی ناپل شد. پس از بازگشت به ژنو، روزی قاصدی نامه ای برای او...

یاد آن شب که صبا در ره ما گل می ریخت ‏

  اگر قبلاً مطلبی را در وبلاگ فارسی و یا یکی از سایت های من دیده اید ولی دیگر نمی توانید آن ها را بیابید، از همه ی شما خوانندگان عزیز، صمیمانه سپاسگزارم خواهم بود که اطّلاع دهید تا در صورت جا به جایی مطالب، رفع اشکال بشود.  دوستی لطف...

اولین شعر نو فارسی El primer poema persa de estilo moderno

رسول پدرام دوستی نوشته است : «اگر زحمت نباشد می خواهم از شما سئوال کنم:  «بگویید اولین شعر نو فارسی را چه کسی سروده است؟». آیا پیش از نیما هم کسی شعر نو گفته است یا خیر؟»             در پاسخ باید بگویم مطرح کردن چنین پرسش هایی، نه فقط برای...

«یاد آر، ز شمع مرده یاد آر» دهخدا

شادروان علی اکبر دهخدا شاعر نبود و شعری در خور توجه نگفته است و تنها شعری رسا و استادانه ای که به صورت مسمط سروده همین شعر است که در رثای مرحوم جهانگیر خان صور اسرافیل سروده است.

در آن زمان که من درخت بوده ام

هوشنگ ابتهاج «سایه » بر گرفته از سایت خانم سارا نبی یان “در آن زمان که من درخت بوده‌ام، زبانِ زندگی چه ساده بود. به یک اشاره، باد، ترانه‌های برگ را، به شب‌ نشینی ستاره‌ های شاد می‌رساند. و ابر گریه‌ ناک اگر دلش ز تشنگیِ خاک می‌گرفت، سر به...

علی اکبر طاهر زاده (صابر)

پدر علی اکبر طاهر زاده (صابر)، مایل نبود که پسرش دنبال شعر و ادبیات برود، بلکه می خواست که  همراه پدر در مغازه ای که داشت به کار مشغول شود. او چنان از کار ادبی پسرش ناخرسند بود که روزی کتابچه شعری را حاوی اشعار سروده ی صابر پاره کرد....

کاوه ی آینده ی ایران زن است

کاوه ی آینده ی ایران زن است بر سر ما سایه ی اهریمن است، هستی ما زیر پای دشمن است. در مزار آباد ما آهسته رو، کاندر این مرداب خون تا دامن است. سالها رفته است و وحشت برقرار، همچنان تکرار «تیر» و «بهمن» است. در افق ها چهره ای...

باخمیش بو مسلمانلارا غم پنجره سیندن Baxmış bu müsəlmanlara qəm pəncərəsindən

من خلیل الله عصرم پدرم چون آزر*، سفر از بابِل** شیروان کنم انشاالله. گرچه او دفتر اشعار مرا پاره نمود، وصله با طبع دّر افشان کنم انشاالله. صابر *آزر نام پدر حضرت ابراهیم ** بابِل: بیابان، دشت   سخنان معلمان مدرسه ای در جمهوری آذربایجان در باره زندگی و روزهای...

نعمت مَتَرْسَک بودن

ترجمه ی: رسول پدرام   اثر جبران خلیل جبران (شاعر، نقاش و نویسنده ی لبنانی).  در روزگار دانشجویی ام در دانشگاه تهران، ترجمه فارسی گلچینی از اشعار او را خوانده ام. نام مترجم را فراموش کرده ام ولی می دانم که از انتشارات «کتابفروشی معرفت» در ابتدای خیابان لاله زار بود....

ایرج میرزا

قلب مادر

قلب مادر   منبع: کتاب «تحقیق در احوال و آثار و افکار و اشعار «ایرج میرزا» و خاندان و نیاکان او»، به اهتمام شادروان دکتر محمد جعفر محجوب. چاپ سوم سال 1353- نشر اندیشه توضیح از: رسول پدرام   کلمات مشخص شده با (*) در قسمت پایین توضیح داده شده است....

غم این خفته ی چند، خواب در چشم ترم می شکند.

غم این خفته ی چند، خواب در چشم ترم می شکند می تراود مهتاب، می درخشد شبتاب، نیست یک دَم شکند خواب به چشم کس و لیک، غم این خفته ی چند، خواب در چشم ترم می شکند. نگران با من استاده سحر، صبح، می خواهد از من، کر مبارک...

محمد رضا شفیعی کدکنی

ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران

ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران، بیداری ستاره در چشم جویباران. آیینه ی نگاهت پیوند صبح و ساحل، لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران. بازآ که در هوایت خاموشی جنونم، فریاد ها برانگیخت از سنگ کوه ساران. ای جویبار جاری! زین سایه برگ مگریز، کاین گونه فرصت...

من رهایی ترا فریاد می کنم

به نسرین ستوده، نرگس محمدی و همه عزیزان دربند در سیاهچال های رژیم آخوندی اشعار این ترانه و یا به عبارت بهتر – سرود –  را، نانا موسکوری Nana Mouskouri بر روی ملودی آواز کُر اسیران یهودی در اپرای «آیدا» (نابوکو Nabucco ) اجرا کرده است. در نتیجه اشعار متن...