چون خودشان امر فرموده اند، ایشان را با این عنوان مورد خطاب قرار می دهم. و گر نه من دارای چنان جسارتی نیستم که در برابر آن استاد فرزانه و همکار دیرینه ذرّه ای پا را از حریم ادب و احترام فراتر بگذارم.
شادروان مهدی سهیلی
«هر روز نیمه ابری پاییز دلپسند،
شادروان مهدی سهیلی
کز تند بادها،
با دست هر درخت،
صدها هزار برگ ز هر سو چو پول زرد،
رقصنده در هواست،
و آن روزها که در کف این آبی بلند،
خورشید نیمروز،
چون سکه ای طلاست،
تنها توئی، توئی تو که روشنگر منی،
در خاطر منی.
هر سال چون سپاه زمستان فرا رسد،
از راه های دور؛
در بامداد سرد که از ناودان کوی،
قندیل های یخ،
سر می کشد به کوچه، چو آویزه ای بلور،
آن لحظه ها که رقص کند برف در فضا،
همچون کبوتری؛
و آنگه برای بوسه نشینند مست و شاد،
پروانه های برف ، به مژگان دختری،
در پیش دیده ی من و در مَنْظَر منی،
در خاطر منی.
هر جا که بزم هست و زنم جام را به جام
در گوش من صدای تو گوید که: «نوش، نوش»،
اشکم دَوَد به چهره و لب می نهم به جام؛
شاید روم ز هوش،
باور نمی کنی که بگویم حکایتی؟!؛
آن لحظه ای که جام بلورین به لب نهم،
در ساغر منی،
در خاطر منی.»
برگزیده ای از شعر «در خاطر منی» از شادروان مهدی سیهلی
ابیاتی حک شده بر سنگ آرامگاه آن بزرگوار زنده ی جاوید:
«به خاك تيره چه غم گر غنوده گشت تنم، خوشم كه نام مرا زنده مي كند سخنم. من ان زبان حقيقت نواز حق گويم، كه جز حقيقت و حق حرف ديگري نزنم. به هيچ ملت وقومي نميشوم پابند، مراست نوع بشر ملت و زمين وطنم. خداي خلق در اين مدعا گواه من است، كه تا كنون به بدي نا دريده پيرهنم».
دربیت سوم نکته ای در خور تأمل نهفته است.
با سپاس از آقای علی هاشمی که ابیات بالا را در اختیارم قرار داده اند.
شادروان استاد جواد عسکری
استادی که با تاسیس مؤسسه زبان هومر، هزاران دانشجو تربیت کرد که اکنون در نقاط مختلف جهان به مقام های والایی رسیده اند. برای خواندن مقاله ی در «رثای استاد جواد عسکری» روی عکس کلیک کنید.
استاد والامقام فتحعلی تحسینی
دﯙنیایه گَلَن گئتمک اﯙچوندور، بو نه دَردیر؟!
عکس: با کسب اجازه از استاد احمد صادقیان.
کدام دانه فرو رفت در زمین که نرُست،
چرا به دانه ی انسانت این گمان باشد؟! مولانا