زنان حاشیهنشین در اعتراضات ایران
در چهل سال گذشته و با گسترش حاشیهنشینی، سرکوب و حمله به حاشیهنشینان و به تبع آن درگیری آنان با نهادهای حکومتی نیز افزایش یافته است. در سالهای اخیر اما نقش موثر و محوریت زنان در این درگیریها به وضوح قابل مشاهده است.
اوایل شهریور ماه امسال و پس از ادعای بنیاد مستضعفان مبنی بر مالکیت زمینهای روستای ابوالفضل اهواز، مأموران اجرائیات شهرداری اهواز و نیروی انتظامی با حمله به این روستا، اقدام به تخریب و تخلیهی خانههای ساکنین کردند.
حمله ماموران با مقاومت مردم روبرو شد. خبر این درگیری و پخش گستردهی تصاویر آن، به سرعت فضای مجازی را پر کرد. عکسها حاکی از حضور گستردهی زنان عرب و مقاومتشان در مواجه با ماموران بود. تصاویر زنانی که مقابلهشان در مقابل ماموران به نشانی از ایستادگی بدل شد.
دیر زمانی است که شهرهای بزرگ ایران برای طبقات فرودست غیرقابل سکونت شدهاند و افراد بسیاری برای سکونت به حاشیهها پناه بردهاند، حاشیههایی که با گذشت سالها به دلیل گسترش این کلان شهرها به سمت خارج، جزئی از کلانشهر شده و این افراد را مجددا مجبور به جابه جایی میکند.
اغلب افراد ساکن حاشیه شهرهای بزرگ در ایران به امید بهبود وضعیت زندگی و «بقا» از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ مهاجرت میکنند. دلیل عمده این مهاجرتها فقر، جنگ، بلایای طبیعی و مشکلات اقلیمی است. این افراد پس از مهاجرت به سرعت در حاشیه شهرها ساکن شده و به دلیل نداشتن تخصص ویژه یا کارآمد نبودن مهارتهایشان در شهرهای بزرگ، به مشاغل کمدرآمدی همچون کارگری روزمزد و دستفروشی، که نیاز به سرمایه و مهارت چندانی ندارد، روی میآورند.
زندگی روزانه زنان حاشیهنشین به دلایل مختلفی همچون اقامت در خانههایی فرسوده، عدم دسترسی به منابع مصرف سالم و بهداشتی، مدیریت دشوار منابع محدود مالی، بیکاری و اعتیاد افراد ذکور خانوار و از طرف دیگر سایه حضور تهدیدآمیز همیشگی ماموران دولتی، آنچنان دشوار است که آن را بدل به جنگ و مقاومتی روزانه کرده است.
انقلاب ۵۷ و حاشیهنشینان
در اوایل دهه پنجاه نارضایتی عمومی در میان حاشیهنشینان آنچنان بالا گرفته بود که جنبه سیاسی به خود گرفت. چنانکه در کتاب «طبقات اجتماعی، دولت و انقلاب در ایران» نوشته احمد اشرف و علی بنوعزیزی آمده است: «تضاد آشکار بین فقر رقتانگیز مهاجران روستایی و شیوه زندگی تجملی برخی خانوادههای مرفه شهری گرفتاریهایی را برای دولت ایجاد کرد. به ویژه تلاش شهرداری تهران برای اخراج افراد از مناطق خارج از محدوده به رویارویی مهاجران تهیدست با نیروهای امنیتی منجر شد.»
در نهایت انقلاب ۵۷ ایران، همانقدر که مدیون تلاش گروهها و چهرههای سیاسی و روشنفکران بود، محصول حضور طبقه کارگر و پیوستن تهیدستان شهری به تظاهراتها هم بود. آنچنان که پس از اعتصابات گسترده، رکود اقتصادی و نابسامانیهای سیاسی در پی آن، انقلاب به پیروزی رسید.
بیشتر بخوانید:
پس از پیروزی انقلاب و به دنبال آن جنگ هشت ساله با عراق، حضور اجتماعی زنان فراگیرتر شد. و به دلیل حضور مردان در میدان نبرد، زنان میداندار مسئولیت های اجتماعی شدند.
انقلاب ایران را انقلاب مستضعفان و پیروزی کوخ نشینان بر کاخ نشینان میخواندند و رهبر آن به تصریح اعلام کرده بود: «مستمندان و فقرا و دورافتادهها در صف مقدم جامعه هستند، و همینها و همین زاغهنشینان و همین حاشیهنشینان و همین محرومان بودند که این انقلاب را به ثمر رساندند. اینها بودند که از همه چیز خودشان در راه اسلام عزیز در رژیم سابق گذشتند و الآن همه مشغولاند.»
به عنوان مثال با اینکه در سالهای اول انقلاب طبق دستور آیتالله خمینی مبنی بر نداشتن منع شرعی در مالکیت زمینهای «موات»، بسیاری از افراد زمینهای حاشیه اطراف تهران را تصرف و اقدام به ساختن خانه در زمینهای محروم از هرگونه زیرساخت کردند. اما چند سال بعد و در اوایل دهه هفتاد بنیادهای مختلف مدعی همین املاک شده و درصدد تخریب آنها برآمدند.
حاشیهنشینان در دهه شصت بدل به ابزار پروپاگاندای حکومت شده و در خدمت خواستههای حکومتی و سرکوب مخالفان به کار گرفته میشدند. یکی از زنان شناخته شده حامی جمهوری اسلامی «زهرا خانم» بود که از محله حاشیهنشین مهرآباد جنوبی تهران میآمد و بدل به چهرهای خبری شد. او در روزهای اول انقلاب چادر به کمر بسته و به دفاتر روزنامهها و مجلههای منتقد و اجتماعات و تظاهرات جریانهای سیاسی چپ، ملی و میانهرو حمله میکرد.
دهه هفتاد و سازندگی
اگرچه همین حاشیهنشینان بلافاصله بعد از شروع انقلاب و آغاز جنگ هشت ساله در صف مقدم اعزام به جبههها بودند اما پس از پایان جنگ و آغاز دهه هفتاد به خود وانهاده و فراموش شدند. با شروع دهه هفتاد و گسترش خصوصیسازی، دولتها رفته رفته از خدمات اجتماعی فروکاسته و با پیادهسازی سیستم بازار آزاد، زندگی را بیش از پیش بر حاشیهنشینان سخت کردند.
در دهه هفتاد چندین شورش مهم در حاشیهی شهرهای مشهد، اراک و تهران صورت گرفت که به دلیل پراکندگی جغرافیایی، عدم سازمان یافتگی، نداشتن رهبر و از سویی نداشتن توان اعتصابات و عدم حمایت از سوی بدنه اجتماعی جامعه همگی به شدت سرکوب شدند.
زنان حاشیهنشین در اعتراضات ۹۶ و ۹۸
از اعتراضات دی ماه ۹۶ تا آبان ماه ۹۸ اما حضور زنان در مصاف با قدرت دولتی افزایشی چشمگیر داشته است.
دلایل افزایش چشمگیر حضور زنان در صف اول اعتراضات را میتوان ناشی از سرکوب مضاعف و سیستماتیک حکومت توتالیتر و مردسالار جمهوری اسلامی دانست. از سوی دیگر زنان حاشیه هم به دلیل جنسیت و هم به دلیل حاشیهنشین بودن تحت سرکوب مضاعف اند.
آسیه پناهی، ۶۱ ساله و اهل کرمانشاه به دنبال درگیری با ماموران شهرداری که قصد تخریب خانهاش را داشتند، درگذشت. ماموران شهرداری که جهت تخریب خانههای حاشیهنشینان به شهرک سجادیه کرمانشاه رفته بودند، وقتی با مقاومت او در برابر تخریب آلونک ۱۰ متریش مواجه شدند اقدام به ضرب و شتم او نموده و با پاشیدن اسپری غیرمجاز فلفل سعی کردند تا مقاومت او را در هم بشکنند. خشونتی که در نهایت به مرگ او انجامید. پزشکی قانونی یک ماه پس از فوت، دلیل مرگ او را «بیماری حاد قلبی» اعلام کرد.
دو سال قبلتر هم مقاومت زنان در مقابل ماموران شهرداری در محله ده ونک خبرساز شده بود.
در اعتراضات آبان ماه ۹۸ هم زنان و به ویژه زنان حاشیهنشین در صف اول اعتراضات حضور داشتند. در نجفآباد اصفهان، زنی با کشیدن پارچهای سفید به تن و گذاشتن و قرآنی بر سینه خود خطاب به مردم گفت: «مردم، زنهایی که سرپرست خانوارند و هیچی در دستشان نیست چه کنند؟» خبرگزاری فارس هم در گزارشی نوشت: «میان داری و میدان داری ویژه زنان در اغتشاشات اخیر، چشم گیر به نظر می رسد. در نقاط متعدد به ویژه حومه تهران، زنان ظاهرا ۳۰ تا ۳۵ سال، نقش ویژه ای در لیدری اغتشاشات به عهده دارند.»
به نظر می رسد در این سال ها نه فقط در ایران که در سراسر دنیا حضور زنان در اعتراضات خیابانی افزایش قابل توجهی داشته است. امروزه زنان از آمریکا و لبنان تا سودان و بلاروس در صف اول مطالبات سیاسی و اجتماعی جامعه خود ایستادهاند.