«استاد محمّد» هم رفت؛ حالیته!

مراسم هفتمین شب درگذشت محمود استاد محمد

امروز باز هم خبر دردناک دیگری بر صفحه ی رسانه های فارسی زبان نقش بست: خبر سفر بی بازگشت «استاد محمّد».

محمود استاد محمد، نمایشنامه نویس، کارگردان و بازیگر تئاتر، صبح پنج‌شنبه سوم مرداد در ۶۳ سالگی و در اثر ابتلا به بیماری سرطان در بیمارستان جم تهران درگذشت و روز پنجم مرداد به خاک سپرده شد.

توجه: حدود ده روز پیش مطلب دیگری در اشاره به «شهر قصه»؛ با عنوان «بلا داری، بلا داری» در فیسبوک منتشر کرده بودم.

مسعود آذر در باره اش نوشته است: «یکی دیگر از شهر قصه کم شد، محمود استاد محمد.کسی که برای خودش کسی بود و سری میان سرها داشت، خر خراط. همانی که قلم تو دستش چون موم بود. واژه‌ها اسیر ذهنش بودند. نوشته‌هاش هر بازیگری را روی صحنه به وجد می‌آورد و تماشاچی مفتون نمایشنامه اش می شد.»

بخشی از تک گویی استاد محمّد در «شهر قصه»

«… اما راستش چی بگم،

هر چی بود زیر سر چشم تو بود،

یه کاره، تو راه ما سبز شدی،

ما رو عاشق کردی،

ما رو مجنون کردی،

ما رو داغون کردی.

حالیته!

آخه آدم چی بگه قربونتم،

حالا از ما که گذشت،

بعد از این اگر شبی، نصف شبی،

به کسونی (کسانی) مثل ما قلندر و مست و خراب، تو کوچه بر خوردی،

اون چشا رو هم بذار،

یا اقلاً این ریختی بهش نیگاه نکن،

آخه من قربون هیکلت برم،

اگه هر نیگاه بخواد این جوری آتیش بزنه،

پس باس (بایست) تموم دنیا تا حالا سوخته باشه»

 حالیته!

و حال توجه کنید به خاطره مسعود بهنود از شهر قصه